گذشتهی ساده:
obtundedشکل سوم:
obtundedسومشخص مفرد:
obtundsوجه وصفی حال:
obtundingکند کردن، کاهش دادن شدّت، ضعیف کردن، تلطیف کردن، ملایم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The medication is designed to obtund the pain without causing drowsiness.
این دارو طوری طراحی شده که بدون اینکه خوابآلودگی ایجاد کند، درد را کاهش دهد.
The patient’s obtunded responses indicated a possible neurological issue.
پاسخهای کندشدهی بیمار نشاندهندهی احتمال مشکل عصبی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obtund» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obtund