آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ آذر ۱۴۰۴

    Bitterly

    ˈbɪt̬ərli ˈbɪtəli

    معنی bitterly | جمله با bitterly

    adverb

    به‌شدت، عمیقاً، با تلخی (در بیان احساسات منفی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    She sobbed bitterly when she found out her best friend had betrayed her.

    وقتی فهمید که بهترین دوستش به او خیانت کرده، به‌شدت گریه کرد.

    He bitterly regretted not studying harder for the exam.

    او از اینکه برای امتحان بیشتر درس نخوانده بود، خیلی پشیمان بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bitterly

    1. adverb extremely and sharply
      Synonyms:
      bitter cuttingly scathingly acrimoniously bitingly stabbingly trenchantly witheringly mordantly scorchingly acerbically acridly corrosively rancorously piercingly mordaciously

    سوال‌های رایج bitterly

    معنی bitterly به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «bitterly» در زبان فارسی به «با تلخی» یا «به شدت» ترجمه می‌شود و معمولاً برای توصیف شدت یک احساس، واکنش یا تجربه به کار می‌رود.

    «bitterly» در بسیاری از موارد برای بیان شدت منفی احساسات یا واکنش‌ها به کار می‌رود. برای مثال، وقتی کسی از شکست، از دست دادن یا ناامیدی عمیق سخن می‌گوید، ممکن است گفته شود «He was bitterly disappointed» یعنی او با شدت و عمق زیادی احساس ناامیدی کرده است. این کاربرد نشان می‌دهد که «bitterly» نه تنها یک احساس سطحی، بلکه تجربه‌ای عمیق و قابل توجه را منتقل می‌کند.

    علاوه بر احساسات، «bitterly» می‌تواند شدت واکنش‌های جسمانی یا محیطی را نیز توصیف کند. برای مثال، عبارت «bitterly cold» به معنای سرمای شدید و سخت است که با شدت زیادی احساس می‌شود. در این حالت، «bitterly» تصویری از شدت و دشواری شرایط ایجاد می‌کند و نشان می‌دهد که تجربه‌ی مورد نظر فراتر از حالت معمولی است.

    در ادبیات و نویسندگی، «bitterly» اغلب برای تأکید روی تجربه‌های تلخ، نارضایتی‌ها یا تضادهای شخصیتی به کار می‌رود. نویسندگان از این قید برای ایجاد فضایی احساسی و جذاب استفاده می‌کنند و مخاطب را با شدت احساسات شخصیت‌ها درگیر می‌سازند. این کاربرد، قدرت توصیف و عمق ادبی متن را افزایش می‌دهد.

    در مکالمات روزمره، «bitterly» می‌تواند جنبه‌ی طنز یا اغراق‌آمیز نیز پیدا کند، به ویژه وقتی کسی می‌خواهد شدت واکنش یا تجربه‌ی خود را به شکلی قابل توجه بیان کند. این امر نشان می‌دهد که «bitterly» ابزاری انعطاف‌پذیر برای انتقال احساسات و حالات است و می‌تواند هم واقعی و هم استعاری به کار رود.

    «bitterly» تصویری از شدت، تلخی و تجربه‌ی قوی ایجاد می‌کند. این واژه می‌تواند احساسات، واکنش‌ها و شرایط را با وضوح بیشتری منتقل کند و به فهم عمیق‌تر تجربه‌های شخصی یا محیطی کمک نماید. استفاده درست از «bitterly» در نوشتار و گفتار باعث می‌شود بیان فرد دقیق، پررنگ و تأثیرگذار باشد.

    ارجاع به لغت bitterly

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bitterly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bitterly

    لغات نزدیک bitterly

    • - bitter principle
    • - bitter-ender
    • - bitterly
    • - bitterly cold
    • - bitterly criticise
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.