گذشتهی ساده:
consolidatedشکل سوم:
consolidatedسومشخص مفرد:
consolidatesوجه وصفی حال:
consolidatingمحکم کردن، مستحکم کردن، تقویت کردن، تثبیت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The troops consolidated their positions.
سربازان مواضع خود را مستحکم کردند.
The coach is trying to consolidate the team's defense to improve their chances of winning.
مربی تلاش میکند دفاع تیم را تقویت کند تا شانس پیروزیشان را افزایش دهد.
اقتصاد یکی کردن، ادغام کردن، درآمیختن، یکپارچه کردن، یکجا کردن، تلفیق کردن، پیوستن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to consolidate a number of small schools
چند مدرسهی کوچک را ادغام کردن
The two companies consolidated.
دو شرکت به هم پیوستند.
consolidated fund
صندوق (یا اعتبار) تلفیقی
اقتصاد تثبیت کردن (قیمت)، کفسازی کردن (قیمت)
The merger allowed the two companies to consolidate their market share.
ادغام به این دو شرکت این امکان را داد تا سهام بازار خود را تثبیت کنند.
It's important for businesses to consolidate their resources to improve efficiency.
برای کسبوکارها مهم است که دارایی خود را برای بهبود کارایی تثبیت کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consolidate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consolidate