آخرین به‌روزرسانی:

Disjoin

dɪsˈdʒɔɪn dɪsˈdʒɔɪn

گذشته‌ی ساده:

disjoined

شکل سوم:

disjoined

سوم‌شخص مفرد:

disjoins

وجه وصفی حال:

disjoining

معنی و نمونه‌جمله

adverb

وضع ازهم‌گسیخته، بی‌تکلیفی، جدا، منفصل، متلاشی، بی‌ربط ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Unfasten the buckle and disjoin the two belts.

سگک را باز و دو تسمه را از هم جدا کن.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disjoin

  1. verb become separated, disconnected or disjoint
    Synonyms:
    separate detach disunite dislocate luxate
    Antonyms:
    join
  1. verb to become or cause to become apart one from another
    Synonyms:
    separate divide part split detach break disunite divorce disjoint

سوال‌های رایج disjoin

گذشته‌ی ساده disjoin چی میشه؟

گذشته‌ی ساده disjoin در زبان انگلیسی disjoined است.

شکل سوم disjoin چی میشه؟

شکل سوم disjoin در زبان انگلیسی disjoined است.

وجه وصفی حال disjoin چی میشه؟

وجه وصفی حال disjoin در زبان انگلیسی disjoining است.

سوم‌شخص مفرد disjoin چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد disjoin در زبان انگلیسی disjoins است.

ارجاع به لغت disjoin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disjoin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disjoin

لغات نزدیک disjoin

پیشنهاد بهبود معانی