گذشتهی ساده:
disjoinedشکل سوم:
disjoinedسومشخص مفرد:
disjoinsوجه وصفی حال:
disjoiningوضع ازهمگسیخته، بیتکلیفی، جدا، منفصل، متلاشی، بیربط ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Unfasten the buckle and disjoin the two belts.
سگک را باز و دو تسمه را از هم جدا کن.
گذشتهی ساده disjoin در زبان انگلیسی disjoined است.
شکل سوم disjoin در زبان انگلیسی disjoined است.
وجه وصفی حال disjoin در زبان انگلیسی disjoining است.
سومشخص مفرد disjoin در زبان انگلیسی disjoins است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disjoin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disjoin