گذشتهی ساده:
divorcedشکل سوم:
divorcedسومشخص مفرد:
divorcesوجه وصفی حال:
divorcingشکل جمع:
divorcesطلاق، جدایی، (مجازاً) فسخ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Their divorce became final.
طلاق آنها قطعی شد.
The divorce between the sciences and humanities is not good.
جدایی بین علوم طبیعی و علوم انسانی صلاح نیست.
to get (or obtain) a divorce
طلاق گرفتن
طلاق دادن، جدا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He divorced his wife.
او زن خود را طلاق داد.
فاصله گرفتن، فاصله دادن، جدا کردن
He divorced himself from the position taken by his colleagues.
او از موضعی که همکارانش اتخاذ کرده بودند، فاصله گرفت.
You can't divorce religion from science.
مذهب را نمیشود از علم جدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «divorce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divorce