آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Dissolve

    dɪˈzɑːlv dɪˈzɒlv

    گذشته‌ی ساده:

    dissolved

    شکل سوم:

    dissolved

    سوم‌شخص مفرد:

    dissolves

    وجه وصفی حال:

    dissolving

    معنی dissolve | جمله با dissolve

    verb - transitive C2

    غذا و آشپزی شیمی آب کردن، حل کردن، گداختن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    Sugar dissolves in water.

    شکر در آب حل می‌شود.

    ice cream dissolving in the sun

    بستنی که در آفتاب در حال آب شدن است

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The heat dissolved the candles.

    حرارت شمع‌ها را آب کرد.

    A direct hit had dissolved one of the tanks.

    اصابت مستقیم (گلوله) یکی از تانکها را متلاشی کرده بود.

    The father dissolved in grief.

    پدر غرق اندوه شد.

    verb - transitive

    حقوق فسخ کردن، منحل کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The committee was dissolved.

    کمیته منحل شد.

    to dissolve a marriage

    ازدواجی را به هم زدن (فسخ کردن)

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The king dissolved the parliament.

    پادشاه مجلس را منحل کرد.

    to dissolve a contract

    قراردادی را فسخ کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dissolve

    1. verb melt from solid to liquid; mix in
      Synonyms:
      melt thaw liquefy soften fuse run fluidify render diffuse deliquesce liquesce waste away defront
      Antonyms:
      solidify coagulate concentrate unmix
    1. verb disappear, disintegrate
      Synonyms:
      vanish fade decline dwindle evaporate dissipate decompose crumble disperse break up break down waste away perish dilapidate melt away separate disband break into pieces evanesce unmake
      Antonyms:
      appear unite assemble integrate put together
    1. verb annul, discontinue
      Synonyms:
      cancel end terminate destroy invalidate repeal void discharge dismiss suspend discontinue overthrow wreck ruin abolish eradicate quash abrogate vacate demolish break up separate divorce disunite adjourn postpone wind up do away with put an end to render void resolve into annihilate disorganize destruct shatter sever collapse unmake loose decimate shoot wrack
      Antonyms:
      continue marry resolve

    Idioms

    dissolve in (or into) tears

    گریه افتادن، اشک ریختن، سرشک از دیده جاری کردن

    سوال‌های رایج dissolve

    گذشته‌ی ساده dissolve چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده dissolve در زبان انگلیسی dissolved است.

    شکل سوم dissolve چی میشه؟

    شکل سوم dissolve در زبان انگلیسی dissolved است.

    وجه وصفی حال dissolve چی میشه؟

    وجه وصفی حال dissolve در زبان انگلیسی dissolving است.

    سوم‌شخص مفرد dissolve چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد dissolve در زبان انگلیسی dissolves است.

    ارجاع به لغت dissolve

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dissolve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissolve

    لغات نزدیک dissolve

    • - dissolution
    • - dissolvable
    • - dissolve
    • - dissolve in (or into) tears
    • - dissolvent
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.