گذشتهی ساده:
coagulatedشکل سوم:
coagulatedسومشخص مفرد:
coagulatesوجه وصفی حال:
coagulatingبستن، دلمه کردن، لخته شدن (خون)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cold causes milk to coagulate.
سرما شیر را میبندد.
Blood coagulates fast.
خون زود لخته میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coagulate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coagulate