۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Curdle

ˈkɜːrdl ˈkɜːdl

گذشته‌ی ساده:

curdled

شکل سوم:

curdled

سوم‌شخص مفرد:

curdles

وجه وصفی حال:

curdling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

بستن، دلمه کردن، دلمه شدن، منجمد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Vinegar causes milk to curdle.

سرکه موجب دلمه بستن شیر می‌شود.

A frightening scene that curdles the blood.

منظره‌ی ترسناکی که خون انسان را منجمد می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

bloodcurdling

سهمگین، وحشت‌انگیز

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد curdle

  1. noun sour; change into coagulated substance
    Synonyms:
    turn sour go off spoil thicken curd clot coagulate congeal turn condense acidify acerbate acidulate ferment

Idioms

curdle someone's blood

(از ترس) خون کسی را منجمد کردن، وحشت‌زده کردن

سوال‌های رایج curdle

گذشته‌ی ساده curdle چی میشه؟

گذشته‌ی ساده curdle در زبان انگلیسی curdled است.

شکل سوم curdle چی میشه؟

شکل سوم curdle در زبان انگلیسی curdled است.

وجه وصفی حال curdle چی میشه؟

وجه وصفی حال curdle در زبان انگلیسی curdling است.

سوم‌شخص مفرد curdle چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد curdle در زبان انگلیسی curdles است.

ارجاع به لغت curdle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «curdle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/curdle

لغات نزدیک curdle

پیشنهاد بهبود معانی