گذشتهی ساده:
spoiltشکل سوم:
spoiltسومشخص مفرد:
spoilsوجه وصفی حال:
spoilingهمچنین در حالت گذشته میتوان از spoiled بهجای spoilt استفاده کرد.
از بین بردن، خراب کردن، کم کردن، به هم زدن
Loud music spoiled the peaceful atmosphere of the café.
موسیقی بلند جو آرام کافه را خراب کرد.
The faded colors of the painting diminished its charm.
رنگهای کمرنگشدهی نقاشی، جذابیت آن را از بین برد.
That careless comment took away all the excitement from the event.
آن نظر بیملاحظه تمام هیجان مراسم را از بین برد.
Rain spoiled the picnic.
باران پیکنیک را به هم زد.
The island was flooded and much valuable land spoiled.
سیل جزیره را فراگرفت و زمینهای باارزش فراوانی را تباه کرد.
فاسد شدن، خراب شدن، گندیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
If you leave the milk out for too long, it will go bad.
اگر شیر را برای مدت زیادی بیرون بگذاری، فاسد میشود.
The meat started to rot because it wasn’t stored properly.
گوشت بهخاطر نگهداری نامناسب شروع به گندیدن کرد.
The fruit had turned bad, so we had to throw it away.
میوه خراب شده بود، بنابراین مجبور شدیم آن را دور بیندازیم.
Fruit will soon spoil in warm weather.
در هوای گرم میوه زود خراب میشود.
انگلیسی بریتانیایی سیاست باطل کردن رأی
Some people choose to spoil their ballots as a form of protest.
برخی افراد برای اعتراض رأی خود را باطل میکنند.
If you make a mistake on your ballot, you may accidentally spoil it.
اگر روی برگهی رأی خود اشتباه کنید، ممکن است ناخواسته آن را باطل کنید.
لوس کردن، رو دادن، ناز کسی را کشیدن
This teacher has really spoiled the students.
این معلم خیلی به شاگردها رو داده است.
Grandparents love to spoil their grandchildren with sweets and gifts.
پدربزرگها و مادربزرگها عاشق این هستند که نوههایشان را با شیرینی و هدایا لوس کنند.
a spoiled child
بچهی لوس
غارت کردن، به یغما بردن، چپاول کردن
Pirates spoiled merchant ships, leaving nothing behind.
دزدان دریایی کشتیهای تجاری را چپاول کردند و چیزی باقی نگذاشتند.
The soldiers were ordered not to spoil the conquered lands.
به سربازان دستور داده شد که سرزمینهای فتحشده را غارت نکنند.
مواد حفاریشده، مواد خاکبرداریشده
Workers removed the spoil from the tunnel and transported it outside the city.
کارگران مواد حفاریشده را از تونل خارج کرده و به بیرون شهر منتقل کردند.
Large spoil heaps were left behind after the mining operations ended.
پساز پایان عملیات استخراج، تودههای بزرگی از خاکبرداری باقی ماند.
غنیمت، یغما، تاراج
As spoils of war, the Russians annexed a part of Eastern Prussia.
روسها بخشی از پروس شرقی را بهعنوان غنیمت جنگی ضمیمه کردند.
After the raid, they divided the loot among themselves.
پساز حمله، آنها غنیمت را بین خود تقسیم کردند.
فساد، تباهی، خرابی، تخریب، آسیب
The spoil of the abandoned building was evident in its crumbling walls.
آسیب ساختمان متروکه در دیوارهای فرسوده آن مشهود بود.
The spoil of the food left out for too long made it inedible.
فساد غذایی که بیش از حد در بیرون مانده بود، آن را غیرقابل خوردن کرد.
خراب کردن دوستی/ از بین بردن دوستی
اشتهای کسی را کور کردن
(برای چیزی بهویژه جنگ و مرافعه) آماده بودن، بیصبری کردن
آنقدر چیز خوب برای گزینش داشتن که از گزینش عاجز بودن
too many cooks spoil the broth
ماما که دو تا شد سر بچه کج درمیآید، آشپز که دو تا شد آش یا شور میشود یا بینمک
آشپز که دو تا شد آش شور میشود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spoil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spoil