چنگک زمین صافکن و ریشه جمعکن، کلوخشکن، با چنگک زمین را صاف کردن، آزردن، زخم کردن، جریحهدار کردن، غارت کردن، آشفته کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They first plough the land and then harrow it.
اول زمین را شخم میزنند؛ سپس کلوخشکنی و صاف میکنند.
a harrowing experience
تجربهای دلخراش
(قدیمی - در مورد عیسی) وارد شدن به دوزخ و نجات دادن پیامبران و نیکان پیش از مسیحیت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harrow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harrow