فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Harrowing

ˈheroʊɪŋ ˈhærəʊɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بسیار ناراحت‌کننده، دردناک، دلخراش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Surviving a harrowing experience can leave lasting emotional scars.

زنده ماندن از یک تجربه‌ی دلخراش می‌تواند زخم‌های عاطفی ماندگاری بر جای بگذارد.

The harrowing news of the accident left everyone speechless.

خبر بسیار ناراحت‌کننده‌ی این تصادف همگان را لال کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harrowing

  1. adjective dangerous, frightening
    Synonyms:
    disturbing alarming terrifying frightening distressing painful agonizing traumatic chilling nerve-racking heartbreaking heart-rending tormenting torturing torturous racking tearing excruciating soaring
    Antonyms:
    pleasant pleasing calming unfrightening

لغات هم‌خانواده harrowing

  • adjective
    harrowing

ارجاع به لغت harrowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harrowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harrowing

لغات نزدیک harrowing

پیشنهاد بهبود معانی