فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Painful
ˈpeɪnfl
ˈpeɪnfl
صفت تفضیلی:
painfullerصفت عالی:
painfullestمعنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
B1
دردناک، محنت‌زا، ناراحت‌کننده، رنج‌آور، رنجور
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the painful news of her death
خبر دردانگیز (محنت‌بار) مرگ او
a long painful journey
مسافرت دراز و پر مشقت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
painful problems
مسائل پردردسر
a painful finger
انگشت دردناک
a painful wound
زخم دردناک
مترادف و متضاد painful
-
adjective physically or mentally agonizingSynonyms:unpleasant difficult terrible awful severe extreme hard sore hurtful distressing troublesome aching smarting tender irritated raw burning throbbing agonizing dreadful disagreeable vexatious laborious trying hurting piercing inflamed biting stinging grievous excruciating tedious afflictive saddening harrowing distasteful caustic dire extremely bad uncomfortable arduous tormenting sensitiveAntonyms:pleasant easy painless delightful
لغات هم‌خانواده painful
-
nounpain
-
adjectivepained, painful
-
verb - transitivepain
-
adverbpainfully
ارجاع به لغت painful
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «painful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/painful
لغات نزدیک painful
- - pain subsides
- - pained
- - painful
- - painful memory
- - painfully