امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Arduous

ˈɑːrdʒuəs ˈɑːdjuəs ˈɑːdjuəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more arduous
  • صفت عالی:

    most arduous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دشوار، پرزحمت، پرالتهاب، صعب‌الصعود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Working 12 hours a day in a mine is arduous.
- روزی دوازده ساعت در معدن کارکردن طاقت فرساست.
- the arduous task of rebuilding war-torn cities
- کار دشوار بازسازی شهرهای جنگ‌زده
- The way to Tochal is quite arduous.
- راه توچال بسیار صعب‌الصعود است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arduous

  1. adjective difficult, hard to endure
    Synonyms:
    backbreaking burdensome exhausting fatiguing formidable grueling harsh heavy labored laborious murder no picnic onerous painful punishing rigorous rough severe strenuous taxing tiring toilsome tough troublesome trying uphill
    Antonyms:
    easy facile motivating

ارجاع به لغت arduous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arduous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arduous

لغات نزدیک arduous

پیشنهاد بهبود معانی