گذشتهی ساده:
exhaustedشکل سوم:
exhaustedسومشخص مفرد:
exhaustsصفت تفضیلی:
more exhaustingصفت عالی:
most exhaustingخستهکننده، طاقتفرسا، ملالآور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The marathon was an exhausting challenge for all the runners.
ماراتن چالشی طاقتفرسا برای تمام دوندگان بود.
Caring for a toddler can feel incredibly exhausting at times.
مراقبت از کودک نوپا گاهی اوقات میتواند بهشدت خستهکننده باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exhausting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exhausting