زبونساز، نزارگر، ناتوانکننده، ضعیفکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She suffers from a debilitating autoimmune disease.
او از بیماری خودایمنی تضعیفکننده رنج میبرد.
After months of debilitating illness, he slowly began to regain strength.
پساز ماهها بیماری نزارگر، او بهآهستگی شروع به بازیابی توان خود کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «debilitating» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/debilitating