با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Debilitating

dɪˈbɪlɪteɪtɪŋ dɪˈbɪlɪteɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debilitated
  • شکل سوم:

    debilitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    debilitates

معنی

adjective
زبون‌ساز، نزارگر، ناتوان‌ساز، کم‌زورکننده، ضعیف‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debilitating

  1. verb Make weak
    Synonyms: weakening, enfeebling, incapacitating, draining, unnerving, undoing, enervating, undermining, sapping, devitalizing
    Antonyms: invigorating, energizing, strengthening, assisting, aiding, curing, mending, helping
  2. adjective Impairing the strength and vitality
    Antonyms: invigorating

ارجاع به لغت debilitating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debilitating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debilitating

لغات نزدیک debilitating

پیشنهاد بهبود معانی