گذشتهی ساده:
debilitatedشکل سوم:
debilitatedسومشخص مفرد:
debilitatesوجه وصفی حال:
debilitatingناتوان کردن، ضعیف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Disease and age had completely debilitated him.
بیماری و پیری او را کاملاً نزار کرده بود.
Stallin's purge of the officers debilitated the army.
پاکسازی افسران توسط استالین ارتش را تضعیف کرد.
heavy debts that led to the debilitation of the country's economy
وامهای سنگین که منجر به تضعیف اقتصاد کشور شد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «debilitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/debilitate