آخرین به‌روزرسانی:

Disable

dɪsˈeɪbl dɪsˈeɪbl

گذشته‌ی ساده:

disabled

شکل سوم:

disabled

سوم‌شخص مفرد:

disables

وجه وصفی حال:

disabling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

ناتوان ساختن، از کار انداختن

verb - transitive

ناتوان کردن، ازکارانداختن، عاجز کردن، زله کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Heavy financial losses are disabling him from fulfilling his plans.

زیان‌های مالی سنگین او را از انجام نقشه‌های خود عاجز کرده است.

We disabled two enemy tanks.

ما دو تانک دشمن را از کار انداختیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A car accident disabled him for life.

تصادف اتومبیل او را برای تمام عمر معلول کرد.

verb - transitive

حقوق فاقد صلاحیت قانونی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disable

  1. verb render inoperative; cripple
    Synonyms:
    damage harm hurt weaken impair incapacitate cripple ruin exhaust invalidate undermine enfeeble dehabilitate immobilize paralyze maim wreck sabotage attenuate batter blunt enervate handicap mangle spoil total unfit disarm muzzle sap shatter unstrengthen disenable knock out put out of action render incapable take out unbrace disqualify hamstring mar mutilate pinion prostrate hock hogtie throw monkey wrench in kibosh
    Antonyms:
    help aid enable improve

سوال‌های رایج disable

معنی disable به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی Disable در زبان فارسی به غیرفعال کردن یا از کار انداختن ترجمه می‌شود.

واژه‌ی "Disable" معمولاً در متون فنی، نرم‌افزاری و حتی مکانیکی برای اشاره به عملی به‌کار می‌رود که طی آن عملکرد یا قابلیت خاصی متوقف، محدود یا غیرقابل استفاده می‌شود. این واژه در حوزه‌های مختلف معانی و کاربردهای گوناگونی پیدا می‌کند، اما در تمامی آن‌ها مفهومی مشترک وجود دارد: برداشتن یا کاهش توانایی برای عملکرد یا واکنش. در مقابل، واژه‌ی "Enable" به معنای فعال‌سازی یا فراهم‌کردن امکان انجام کاری است.

در دنیای فناوری، "Disable" نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. کاربر ممکن است بخواهد ویژگی خاصی در یک نرم‌افزار، سیستم عامل یا اپلیکیشن را غیرفعال کند تا منابع مصرفی کاهش یابد، یا از بروز خطا و تداخل جلوگیری شود. به‌عنوان مثال، کاربران گاهی برخی افزونه‌های مرورگر را غیرفعال می‌کنند تا سرعت بارگذاری صفحات افزایش یابد یا از تهدیدات امنیتی جلوگیری شود. در تنظیمات گوشی‌های هوشمند نیز می‌توان برخی ویژگی‌ها مانند بلوتوث، مکان‌یاب (GPS) یا اعلان‌ها را برای کنترل بهتر مصرف باتری یا حریم خصوصی غیرفعال کرد.

در حوزه‌ی مهندسی یا سخت‌افزار نیز، "Disable" ممکن است به قطع عملکرد یک قطعه، مداری خاص یا سیستمی اشاره داشته باشد که به دلایل ایمنی، نگهداری یا صرفه‌جویی انجام می‌شود. در ماشین‌آلات پیچیده، تکنسین‌ها ممکن است به طور موقت سنسورها یا بخش‌هایی را از کار بیندازند تا آزمایش‌هایی خاص انجام دهند یا بخش دیگری را تعمیر کنند. این عمل نیازمند دقت و دانش فنی بالاست، زیرا غیرفعال‌سازی نادرست ممکن است به آسیب‌های جدی منجر شود.

در حوزه‌ی دسترسی (Accessibility)، واژه‌ی "Disable" گاه به افرادی اطلاق می‌شود که دارای ناتوانی جسمی یا ذهنی هستند. البته در این زمینه، استفاده از واژه‌های جایگزین با بار معنایی مثبت‌تر مانند "people with disabilities" یا "differently-abled" ترجیح داده می‌شود تا نگاه جامعه از محدودیت به توانمندی تغییر کند. در این کاربرد خاص، واژه‌ی "disable" بیشتر معنایی اجتماعی یا انسانی پیدا می‌کند تا فنی یا ماشینی.

"Disable" به‌عنوان یک مفهوم کلیدی در بسیاری از زمینه‌ها، ابزاری برای مدیریت، کنترل و تطبیق است. این واژه به ما امکان می‌دهد تا عملکردها را بر اساس نیاز متوقف کنیم، خطرات را کاهش دهیم، یا منابع را بهینه سازیم. در عین حال، نشان می‌دهد که توانایی غیرفعال‌سازی یک قابلیت، همان‌قدر مهم است که فعال‌سازی آن؛ چرا که کنترل واقعی، در توانایی مدیریت هر دو حالت نهفته است.

ارجاع به لغت disable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disable

لغات نزدیک disable

پیشنهاد بهبود معانی