امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disarm

dɪˈsɑːrm dɪsˈɑːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disarmed
  • شکل سوم:

    disarmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    disarms
  • وجه وصفی حال:

    disarming

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
خلع سلاح کردن، به حالت آشتی درآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive verb - intransitive
خلع سلاح کردن
- The rebels were disarmed.
- یاغیان خلع سلاح شدند.
- Captured soldiers must be disarmed immediately.
- سربازان اسیر باید فورا خلع سلاح شوند.
- Her humility and cheerfulness disarmed all her enemies.
- فروتنی و خوش‌رویی او همه‌ی دشمنانش را تحبیب می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disarm

  1. verb render defenseless
    Synonyms:
    conciliate cripple deactivate debilitate deescalate demilitarize demobilize disable disband disqualify incapacitate invalidate neutralize occupy pacify paralyze prostrate skin strip subdue subjugate unarm weaken
    Antonyms:
    arm
  1. verb persuade
    Synonyms:
    allure attract bewitch captivate charm coax convince enchant fascinate seduce set at ease unarm urge win over

ارجاع به لغت disarm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disarm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disarm

لغات نزدیک disarm

پیشنهاد بهبود معانی