Coax

koʊks kəʊks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    coaxed
  • شکل سوم:

    coaxed
  • سوم‌شخص مفرد:

    coaxes
  • وجه وصفی حال:

    coaxing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
ریشخندکردن، نوازش کردن، چرب‌زبانی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- coaxing
- لاوه، شیره مالی
- He tried to coax the child into taking his medicine.
- او کوشید با چرب‌زبانی بچه را وادار به خوردن دارو بکند.
- They coaxed the secret out of him.
- با چرب‌زبانی راز را از زیر زبان او بیرون کشیدند.
- This lock will not open without coaxing.
- این قفل بدون دست‌کاری و دقت باز نمی‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coax

  1. verb persuade
    Synonyms:
    urge induce influence get entice lure tempt cajole beguile prevail upon wheedle sweet-talk soft-soap butter up flatter talk into argue into soothe press pester importune worm work on come on hook tease decoy rope in con blandish jawbone arm-twist blarney wangle barter allure
    Antonyms:
    not care allow

ارجاع به لغت coax

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coax» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coax

لغات نزدیک coax

پیشنهاد بهبود معانی