فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coax

koʊks kəʊks

گذشته‌ی ساده:

coaxed

شکل سوم:

coaxed

سوم‌شخص مفرد:

coaxes

وجه وصفی حال:

coaxing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

ریشخندکردن، نوازش کردن، چرب‌زبانی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

coaxing

لاوه، شیره مالی

He tried to coax the child into taking his medicine.

او کوشید با چرب‌زبانی بچه را وادار به خوردن دارو بکند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They coaxed the secret out of him.

با چرب‌زبانی راز را از زیر زبان او بیرون کشیدند.

This lock will not open without coaxing.

این قفل بدون دست‌کاری و دقت باز نمی‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coax

  1. verb persuade
    Synonyms:
    urge induce influence get entice lure tempt cajole beguile prevail upon wheedle sweet-talk soft-soap butter up flatter talk into argue into soothe press pester importune worm work on come on hook tease decoy rope in con blandish jawbone arm-twist blarney wangle barter allure
    Antonyms:
    not care allow

ارجاع به لغت coax

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coax» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coax

لغات نزدیک coax

پیشنهاد بهبود معانی