آخرین به‌روزرسانی:

Blarney

ˈblɑːrni ˈblɑːni

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

زبان چرب‌ونرم، زبان‌بازی، چاپلوسی، تملق

He was a master of blarney, able to talk his way out of any situation.

او استاد زبان‌بازی بود که می‌توانست از هر موقعیتی بیرون بیاید.

His blarney convinced everyone to vote for him in the election.

زبان چرب‌ونرمش همه را متقاعد کرد که در انتخابات به او رای دهند.

noun uncountable

مزخرف، حرف پوچ، جفنگ، چرت‌وپرت، چرند، خزعبل، دری‌وری، یاوه، مهمل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Don't believe every word he says; he's just full of blarney.

هرحرفی را که می‌گوید باور نکنید؛ او بسیار چرت‌وپرت می‌گوید.

The politician's speech was filled with empty promises and blarney.

سخنرانی این سیاست‌مدار مملو از وعده‌های توخالی و مزخرف بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blarney

  1. noun flattery
    Synonyms:
    compliments flattery sweet talk soft soap honey oil a line exaggeration eyewash baloney coaxing wheedling blandishment cajolery adulation ingratiation fawning overpraise soft words inveiglement

ارجاع به لغت blarney

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blarney» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blarney

لغات نزدیک blarney

پیشنهاد بهبود معانی