آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Blase

blɑːˈzeɪ ˈblɑːzeɪ

معنی blase

noun

بیزار از عشرت در اثر افراط در خوشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد blase

  1. adjective nonchalant
    Synonyms:
    unconcerned indifferent uninterested cool laid-back apathetic bored jaded unmoved weary offhand lukewarm mellow mundane knowing worldly sophisticated fed up sick of disenchanted unexcited satiated surfeited cloyed world-weary done it all sophisticate disentranced been around twice
    Antonyms:

ارجاع به لغت blase

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blase

لغات نزدیک blase

پیشنهاد بهبود معانی