آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Weary

ˈwɪri ˈwɪəri

معنی weary | جمله با weary

adjective C2

بیزار، خسته، مانده، کسل، بیزار کردن، کسل شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

weary miners walking home

معدنچی‌های خسته‌ای که پای پیاده به منزل می‌رفتند

I am weary of his jokes.

از شوخی‌های او خسته شده‌ام.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

People grew weary of that useless war.

کم‌کم مردم از آن جنگ بیهوده بیزار شدند.

weary work

کار خسته‌کننده

his weary explanation

توضیح ملال‌انگیز او

She was wearied by the constant questions.

پرسش‌های مداوم او را خسته کرد.

anxieties that wearied his mind

نگرانی‌هایی که فکرش را خسته می‌کرد

I was getting weary of living abroad.

داشتم از زندگی در خارج خسته می‌شدم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد weary

  1. adjective tired
    Synonyms:
    fatigued exhausted worn out drained bushed beat pooped spent dead sleepy dog-tired done in wiped out burned out zonked knocked out flagging drooping enervated taxed wearied fagged ready to drop dead tired out of gas all in overworked had it bored discontented fed up sick sick and tired disgusted jaded impatient indifferent punchy wearing
    Antonyms:
    energetic fresh lively activated untired
  1. verb make tired
    Synonyms:

Collocations

weary of something (or someone)

از چیزی (یا کسی) خسته شدن، بیزار شدن

سوال‌های رایج weary

معنی weary به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی weary در زبان فارسی به «خسته»، «کسل» یا «کوفته» و «درمانده» ترجمه می‌شود.

این واژه برای توصیف حالتی به کار می‌رود که فرد احساس خستگی، فرسودگی یا کاهش انرژی دارد، چه از نظر جسمی و چه روانی. Weary بار معنایی عمیق‌تری نسبت به خستگی معمولی دارد و غالباً نشان‌دهنده‌ی فرسودگی ناشی از تلاش طولانی، فشار ذهنی یا تجربه‌های طاقت‌فرساست.

از منظر جسمی، وقتی کسی weary است، بدن او نیازمند استراحت و بازسازی است. ماهیچه‌ها و سیستم عصبی تحت تأثیر فعالیت‌های طولانی یا سخت قرار گرفته‌اند و انرژی فرد کاهش یافته است. برای مثال، جمله‌ای مانند “After the long journey, she felt weary and could barely stand” بیانگر این است که سفر طولانی باعث خستگی شدید و کاهش توانایی جسمانی شده است.

از نظر روانی و عاطفی، weary می‌تواند نشان‌دهنده‌ی خستگی ذهنی، بی‌حوصلگی یا دلزدگی از وضعیت‌های مکرر و فشارهای زندگی باشد. فردی که ذهنی weary است، ممکن است احساس کند انگیزه یا شوق لازم برای ادامه‌ی کار یا فعالیت را ندارد. این حالت در ادبیات و شعر برای توصیف شخصیت‌هایی که از شرایط زندگی یا تلاش‌های مداوم فرسوده شده‌اند، بسیار کاربرد دارد.

در متون ادبی و گفتار ادبی، weary به متن حس عمق و احساس انسانی می‌دهد. نویسندگان و شاعران از این واژه برای بیان شدت خستگی، رنج یا تلاش‌های طاقت‌فرسا بهره می‌برند و آن را با توصیف محیط یا شرایط پیرامونی ترکیب می‌کنند تا حس همدلی و تصویر ذهنی قوی‌تری ایجاد شود.

weary نه تنها بیانگر خستگی جسمی و ذهنی است، بلکه بار احساسی و روانی نیز دارد و به توصیف حالت‌های فرسودگی و کاهش انرژی انسانی کمک می‌کند. این واژه یادآور اهمیت استراحت، بازیابی و توجه به نیازهای بدن و ذهن است و در مکالمه و نوشتار رسمی یا ادبی، حس واقعی تجربه‌ی خستگی را منتقل می‌کند.

ارجاع به لغت weary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weary

لغات نزدیک weary

پیشنهاد بهبود معانی