خسته کردن، خسته شدن، فرسودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The intense workout at the gym really tired me out.
تمرین شدید در باشگاه واقعاً مرا خسته کرد.
The kids were so full of energy that we had to take them to the park to tire them out.
بچهها آنقدر پرانرژی بودند که مجبور بودیم برای اینکه خستهشان کنیم آنها را به پارک ببریم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tire out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tire-out