فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nauseate

ˈnɒːzi- / / -ʃi- ˈnɔːzieɪt / / -si- ˈnɔːzieɪt / / -si-

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

بالا آوردن، حالت تهوع دست دادن، متنفر ساختن، از رغبت انداختن، منزجر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The smell of food nauseated the pregnant woman.

بوی غذا زن آبستن را دچار تهوع کرد.

a nauseating disregard for human rights

زیر پا گذاشتن انزجارانگیز حقوق بشر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nauseate

  1. verb make sick; disgust
    Synonyms:
    offend repel sicken disgust disturb bother repulse revolt horrify reluct
    Antonyms:
    please soothe

ارجاع به لغت nauseate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nauseate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nauseate

لغات نزدیک nauseate

پیشنهاد بهبود معانی