بالا آوردن، حالت تهوع دست دادن، متنفر ساختن، از رغبت انداختن، منزجر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The smell of food nauseated the pregnant woman.
بوی غذا زن آبستن را دچار تهوع کرد.
a nauseating disregard for human rights
زیر پا گذاشتن انزجارانگیز حقوق بشر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nauseate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nauseate