با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Horrify

ˈhɔː- / / ˈhɑː- ˈhɒrɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    horrified
  • شکل سوم:

    horrified
  • سوم شخص مفرد:

    horrifies
  • وجه وصفی حال:

    horrifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    ترساندن، هول دادن، وحشت‌زده کردن، به‌ هراس انداختن، به بیم انداختن
    • - The murder scene horrified us.
    • - صحنه‌ی قتل ما را غرق در وحشت کرد.
    • - The ignorance of the teachers there horrified me.
    • - جهالت معلم‌های آنجا مرا منزجر و مأیوس کرد.
    • - Their cruelty to animals was horrifying.
    • - ستم آن‌ها نسبت به حیوانات تکان‌دهنده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد horrify

  1. verb scare
    Synonyms: affright, alarm, appall, chill off, consternate, daunt, disgust, dismay, frighten, intimidate, outrage, petrify, scare to death, shake, shock, sicken, terrify, terrorize
    Antonyms: delight, make happy, please

ارجاع به لغت horrify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horrify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horrify

لغات نزدیک horrify

پیشنهاد بهبود معانی