آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ مهر ۱۴۰۴

    Outrage

    ˈaʊtreɪdʒ ˈaʊtreɪdʒ ˈaʊtreɪdʒ

    گذشته‌ی ساده:

    outraged

    شکل سوم:

    outraged

    سوم‌شخص مفرد:

    outrages

    وجه وصفی حال:

    outraging

    شکل جمع:

    outrages

    معنی outrage | جمله با outrage

    noun uncountable

    خشم، عصبانیت شدید، برآشفتگی

    She was overcome by a sense of outrage.

    احساس خشم شدید بر او مستولی شد.

    She could not hide her outrage at the unfair treatment.

    او نتوانست برآشفتگی خود را از رفتار ناعادلانه پنهان کند.

    noun countable C2

    فاجعه، عمل شنیع، جنایت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    Torturing prisoners is an outrage that cannot be justified.

    شکنجه‌ی زندانیان جنایتی است که نمی‌توان آن را توجیه کرد.

    They had planned outrages and assassination.

    آن‌ها نقشه‌ی کارهای زشت و آدمکشی طرح کرده بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an outrage against not only newspapers but also the society itself

    توهین بزرگی نه تنها به روزنامه‌ها؛ بلکه به اجتماع

    verb - transitive

    به خشم آوردن، برآشفتن، عصبانی کردن، شوکه کردن، دل‌آزرده کردن، ناراحت کردن

    The sight of injustice outraged her.

    دیدن ظلم او را سخت برآشفت.

    His offensive remarks outraged the audience.

    اظهارنظرهای توهین‌آمیز او، مخاطبان را شوکه کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    An act that outraged human nature.

    عملی که نهاد بشری را خوار و خفیف کرد.

    verb - transitive

    تجاوز کردن، تعرض کردن، آزار جنسی رساندن

    He tied the helpless woman and outraged her.

    زن بیچاره را بست و به او تجاوز کرد.

    The prisoner confessed that he had outraged his victim before fleeing.

    زندانی اعتراف کرد که پیش‌از فرار، قربانی خود را مورد تعرض قرار داده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد outrage

    1. noun atrocity, evil
      Synonyms:
      harm injury abuse hurt violence damage offense wrongdoing evildoing enormity mischief violation desecration indignity inhumanity insult affront barbarism profanation shock ruin rape rapine ravishing
      Antonyms:
      happiness delight
    1. noun anger
      Synonyms:
      fury indignation resentment wrath storm flare-up blowup stew huff hurt ruckus
      Antonyms:
      happiness joy glee cheer
    1. verb wrong, offend, abuse
      Synonyms:
      offend abuse insult injure mistreat maltreat ill-treat violate misuse aggrieve shock scandalize desecrate defile spoil force oppress persecute ravage ravish rape affront jar madden infuriate incense fire up burn up boil over reach boiling point whip up kick up a row raise cain make hit the ceiling do violence to deflower
      Antonyms:
      please delight make happy

    سوال‌های رایج outrage

    گذشته‌ی ساده outrage چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده outrage در زبان انگلیسی outraged است.

    شکل سوم outrage چی میشه؟

    شکل سوم outrage در زبان انگلیسی outraged است.

    شکل جمع outrage چی میشه؟

    شکل جمع outrage در زبان انگلیسی outrages است.

    وجه وصفی حال outrage چی میشه؟

    وجه وصفی حال outrage در زبان انگلیسی outraging است.

    سوم‌شخص مفرد outrage چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد outrage در زبان انگلیسی outrages است.

    ارجاع به لغت outrage

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «outrage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outrage

    لغات نزدیک outrage

    • - output stream
    • - output unite
    • - outrage
    • - outrageous
    • - outrance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.