آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Jar

dʒɑːr dʒɑː

گذشته‌ی ساده:

jarred

شکل سوم:

jarred

سوم‌شخص مفرد:

jars

وجه وصفی حال:

jarring

شکل جمع:

jars

معنی jar | جمله با jar

noun countable B1

شیشه، دبه، خمره، ظرف (شیشه‌ای یا سفالی که برای نگهداری مواد غذایی استفاده می‌شود)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

The children used an empty jar to collect fireflies.

بچه‌ها از شیشه‌ای خالی برای جمع کردن کرم‌ شب‌تاب استفاده کردند.

They stored the pickles in a big clay jar.

آن‌ها ترشی‌ها را در خمره‌ی سفالی نگهداری کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

pickle jar

ظرف(شیشه) ترشی

a jam jar

شیشه‌ی مربا

They sell pickles by the jar.

آن‌ها ترشی را در بستو (یا شیشه‌های دربسته) می‌فروشند.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی یک لیوان آب‌جو (مقداری آب‌جو)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

After work, the team gathered at the pub for a few jars.

بعداز کار، تیم در میخانه برای نوشیدن چند لیوان آب‌جو جمع شدند.

They usually have a jar or two together on Fridays.

آن‌ها معمولاً جمعه‌ها یکی دو لیوان آب‌جو با هم می‌نوشند.

noun countable

تکان، لرزش، ضربه (ناخوشایند)

The car hit the tree with a tremendous jar.

ماشین با ضربه‌ای شدید به درخت خورد.

The vase fell to the floor with a jar.

گلدان با یک تکان به زمین افتاد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The harsh words which are exchanged in a family jar.

حرف‌های خشنی که در یک برخورد خانوادگی رد و بدل می‌شود.

verb - intransitive verb - transitive

تکان دادن یا خوردن، لرزاندن، ضربه زدن یا ضربه خوردن، حرکت دادن (به‌صورت ناخوشایند)

Falling down the stairs jarred every bone in my body.

افتادن از پله‌ها همه‌ی استخوان‌های بدنم را لرزاند.

The earthquake jarred the walls of the house.

زلزله، دیوارهای خانه را به لرزه انداخت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I winced as the iron door jarred against the sidewalk.

صدای ناهنجار کشیده شدن در آهنی بر روی پیاده‌رو باعث چندش من شد.

The laborers jarred at each other and the police came.

عمله‌ها با همدیگر دادوبیداد کردند و پلیس آمد.

verb - intransitive verb - transitive

آزار دادن، ناخوشایند بودن، اذیت کردن، دل زدن

His rude comment jarred the friendly atmosphere.

نظر بی‌ادبانه‌اش فضای دوستانه را ناخوشایند کرد.

The loud music jarred my nerves.

موسیقی بلند، اعصابم را خورد کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Some old tapes produce a jarring sound.

برخی نوارهای کهنه‌ی موسیقی صدای گوش‌خراشی می‌دهند.

His father's harsh words jarred him into action.

حرف‌های ناخوشایند پدرش او را تکان داد و وادار به کار کرد.

The kind of modern music that jars on unaccustomed ears

آن‌گونه موسیقی مدرن که برای گوش‌های ناآموخته خوشایند نیست

verb - intransitive

ناسازگار بودن، تضاد داشتن، نامتناسب بودن، در تعارض بودن، نخوردن (با چیزی)

His testimony jarred with his former statements.

شهادت او با اظهارات قبلی‌اش اختلاف داشت.

The cheerful music jars with the sad atmosphere of the movie.

موسیقی شاد با فضای غمگین فیلم تناسب ندارد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد jar

Phrasal verbs

jar against (or on) something

با صدای ناهنجار خوردن به چیزی

Collocations

on the jar

(در و پنجره) نیمه باز

سوال‌های رایج jar

گذشته‌ی ساده jar چی میشه؟

گذشته‌ی ساده jar در زبان انگلیسی jarred است.

شکل سوم jar چی میشه؟

شکل سوم jar در زبان انگلیسی jarred است.

شکل جمع jar چی میشه؟

شکل جمع jar در زبان انگلیسی jars است.

وجه وصفی حال jar چی میشه؟

وجه وصفی حال jar در زبان انگلیسی jarring است.

سوم‌شخص مفرد jar چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد jar در زبان انگلیسی jars است.

ارجاع به لغت jar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jar

لغات نزدیک jar

پیشنهاد بهبود معانی