آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ مهر ۱۴۰۴

    Jar

    dʒɑːr dʒɑː

    گذشته‌ی ساده:

    jarred

    شکل سوم:

    jarred

    سوم‌شخص مفرد:

    jars

    وجه وصفی حال:

    jarring

    شکل جمع:

    jars

    معنی jar | جمله با jar

    noun countable B1

    شیشه، دبه، خمره، ظرف (شیشه‌ای یا سفالی که برای نگهداری مواد غذایی استفاده می‌شود)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The children used an empty jar to collect fireflies.

    بچه‌ها از شیشه‌ای خالی برای جمع کردن کرم‌ شب‌تاب استفاده کردند.

    They stored the pickles in a big clay jar.

    آن‌ها ترشی‌ها را در خمره‌ی سفالی نگهداری کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    pickle jar

    ظرف(شیشه) ترشی

    a jam jar

    شیشه‌ی مربا

    They sell pickles by the jar.

    آن‌ها ترشی را در بستو (یا شیشه‌های دربسته) می‌فروشند.

    noun countable informal

    انگلیسی بریتانیایی یک لیوان آب‌جو (مقداری آب‌جو)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    After work, the team gathered at the pub for a few jars.

    بعداز کار، تیم در میخانه برای نوشیدن چند لیوان آب‌جو جمع شدند.

    They usually have a jar or two together on Fridays.

    آن‌ها معمولاً جمعه‌ها یکی دو لیوان آب‌جو با هم می‌نوشند.

    noun countable

    تکان، لرزش، ضربه (ناخوشایند)

    The car hit the tree with a tremendous jar.

    ماشین با ضربه‌ای شدید به درخت خورد.

    The vase fell to the floor with a jar.

    گلدان با یک تکان به زمین افتاد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The harsh words which are exchanged in a family jar.

    حرف‌های خشنی که در یک برخورد خانوادگی رد و بدل می‌شود.

    verb - intransitive verb - transitive

    تکان دادن یا خوردن، لرزاندن، ضربه زدن یا ضربه خوردن، حرکت دادن (به‌صورت ناخوشایند)

    Falling down the stairs jarred every bone in my body.

    افتادن از پله‌ها همه‌ی استخوان‌های بدنم را لرزاند.

    The earthquake jarred the walls of the house.

    زلزله، دیوارهای خانه را به لرزه انداخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I winced as the iron door jarred against the sidewalk.

    صدای ناهنجار کشیده شدن در آهنی بر روی پیاده‌رو باعث چندش من شد.

    The laborers jarred at each other and the police came.

    عمله‌ها با همدیگر دادوبیداد کردند و پلیس آمد.

    verb - intransitive verb - transitive

    آزار دادن، ناخوشایند بودن، اذیت کردن، دل زدن

    His rude comment jarred the friendly atmosphere.

    نظر بی‌ادبانه‌اش فضای دوستانه را ناخوشایند کرد.

    The loud music jarred my nerves.

    موسیقی بلند، اعصابم را خورد کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Some old tapes produce a jarring sound.

    برخی نوارهای کهنه‌ی موسیقی صدای گوش‌خراشی می‌دهند.

    His father's harsh words jarred him into action.

    حرف‌های ناخوشایند پدرش او را تکان داد و وادار به کار کرد.

    The kind of modern music that jars on unaccustomed ears

    آن‌گونه موسیقی مدرن که برای گوش‌های ناآموخته خوشایند نیست

    verb - intransitive

    ناسازگار بودن، تضاد داشتن، نامتناسب بودن، در تعارض بودن، نخوردن (با چیزی)

    His testimony jarred with his former statements.

    شهادت او با اظهارات قبلی‌اش اختلاف داشت.

    The cheerful music jars with the sad atmosphere of the movie.

    موسیقی شاد با فضای غمگین فیلم تناسب ندارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد jar

    1. noun container
      Synonyms:
      vessel can bottle pot jug flask pitcher vase basin vat beaker urn crock ewer flagon cruet decanter tun burette chalice
    1. noun shocking hit
      Synonyms:
      impact collision crash smash thump bump jolt thud clash rock concussion jounce succussion
    1. verb shock, jolt
      Synonyms:
      shake disturb hit bump jolt agitate irritate offend slam crash vibrate rattle rock jerk bounce clash quake jump wobble wiggle thump convulse jiggle grind grate rasp
    1. verb clash, disharmonize
      Synonyms:
      disagree oppose quarrel contend discord mismatch interfere annoy irritate irk nettle discompose shock grate jangle grind bicker outrage
      Antonyms:
      agree harmonize

    Phrasal verbs

    jar against (or on) something

    با صدای ناهنجار خوردن به چیزی

    Collocations

    on the jar

    (در و پنجره) نیمه باز

    سوال‌های رایج jar

    گذشته‌ی ساده jar چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده jar در زبان انگلیسی jarred است.

    شکل سوم jar چی میشه؟

    شکل سوم jar در زبان انگلیسی jarred است.

    شکل جمع jar چی میشه؟

    شکل جمع jar در زبان انگلیسی jars است.

    وجه وصفی حال jar چی میشه؟

    وجه وصفی حال jar در زبان انگلیسی jarring است.

    سوم‌شخص مفرد jar چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد jar در زبان انگلیسی jars است.

    ارجاع به لغت jar

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «jar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jar

    لغات نزدیک jar

    • - jaques
    • - jaques-dalcroze
    • - jar
    • - jar against (or on) something
    • - jardiniere
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.