گذشتهی ساده:
jarredشکل سوم:
jarredسومشخص مفرد:
jarsوجه وصفی حال:
jarringشکل جمع:
jarsبلونی، کوزه دهنگشاد، سبو، خم، شیشه دهنگشاد، تکان، جنبش، لرزه، ضربت، لرزیدن صدای ناهنجار، دعوا و نزاع، طنین انداختن، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، خوردن، تصادف کردن، ناجور بودن، مغایربودن، نزاع کردن، تکان دادن، لرزاندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I winced as the iron door jarred against the sidewalk.
صدای ناهنجار کشیده شدن در آهنی بر روی پیادهرو باعث چندش من شد.
Some old tapes produce a jarring sound.
برخی نوارهای کهنهی موسیقی صدای گوشخراشی میدهند.
The kind of modern music that jars on unaccustomed ears.
آنگونه موسیقی مدرن که برای گوشهای ناآموخته خوشایند نیست.
The laborers jarred at each other and the police came.
عملهها با همدیگر دادوبیداد کردند و پلیس آمد.
His testimony jarred with his former statements.
گواهی او با اظهارات قبلیاش اختلاف داشت.
His father's harsh words jarred him into action.
حرفهای ناخوشایند پدرش او را تکان داد و وادار به کار کرد.
Falling down the stairs jarred every bone in my body.
افتادن از پلهها همهی استخوانهای بدنم را لرزاند.
The car hit the tree with a tremendous jar.
ماشین با یک تکان شدید به درخت خورد.
The harsh words which are exchanged in a family jar.
حرفهای خشنی که در یک برخورد خانوادگی رد و بدل میشود.
pickle jar
ظرف(شیشه) ترشی
a jam jar
شیشهی مربا
They sell pickles by the jar.
آنها ترشی را در بستو (یا شیشههای دربسته) میفروشند.
با صدای ناهنجار خوردن به چیزی
(در و پنجره) نیمه باز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jar