با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Jug

dʒʌɡ dʒʌɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    jugs

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun countable B1
    پارچ، تُنگ، کوزه
    • - a pitcher/jug of ice water
    • - یک پارچ/تُنگ آب یخ
  • noun countable
    (عامیانه) هلفدونی، زندان
  • verb - transitive countable
    (عامیانه) زندانی کردن، حبس کردن
  • verb - transitive countable
    آب‌پز کردن (به‌ویژه خرگوش)، در دیزی پختن (به‌ویژه خرگوش)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد jug

  1. noun container for liquid
    Synonyms: amphora, beaker, bottle, bucket, canteen, carafe, crock, cruet, decanter, ewer, flagon, flask, growler, hooker, jar, pitcher, pot, tub, urn, vase, vessel

ارجاع به لغت jug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jug

لغات نزدیک jug

پیشنهاد بهبود معانی