امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tub

tʌb tʌb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive countable
تغار چوبی، تغار رختشویی، طشت، وان، حمام فرنگی، هرچیزی به‌شکل تغاهر، شست‌وشو کردن، شسته شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a washing tub
- تشت رختشویی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tub

  1. noun a relatively large open container that you fill with water and use to wash the body
    Synonyms:
    bath bathtub hot-tub spa tank barrel bucket vat receptacle cask keg laundry tub cauldron cistern boat ship vessel barge crate butt tun bathing tub scow firkin bathe keeler keelfat keeve piggin
  1. noun the amount that a tub will hold
    Synonyms:
    tubful

ارجاع به لغت tub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tub

لغات نزدیک tub

پیشنهاد بهبود معانی