با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Cask

kæsk kɑːsk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    بشکه، خمره چوبی، چلیک
    • - They drank a whole cask of wine.
    • - آن‌ها یک بشکه کامل شراب نوشیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cask

  1. noun rounded container for liquids
    Synonyms: barrel, barrelet, butt, firkin, hogshead, keg, pipe, tun, vat

ارجاع به لغت cask

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cask» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cask

لغات نزدیک cask

پیشنهاد بهبود معانی