فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Barrel

ˈbærəl ˈbærəl

گذشته‌ی ساده:

barrelled

شکل سوم:

barrelled

سوم‌شخص مفرد:

barrels

وجه وصفی حال:

barrelling

شکل جمع:

barrels

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C1

بشکه، خمره چوبی، چلیک، لوله تفنگ، در خمره ریختن، در بشکه کردن، با سرعت زیاد حرکت کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a wine barrel

بشکه‌ی شراب

the price of a barrel of crude oil

قیمت یک بشکه نفت خام

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the barrel of a windlass

استوانه‌ی چرخ چاه (برقی)

the barrel of a gun

لوله‌ی تفنگ (یا هفت‌تیر و توپ و غیره)

double-barreled

دو لول

We had a barrel of fun.

به ما یک عالمه خوش گذشت.

He jumped on the motorcycle and barreled past the guard.

پرید روی موتورسیکلت و مثل تیر از جلو نگهبان رد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barrel

  1. noun cylindrical container
    Synonyms:
    receptacle vessel cylinder drum tub keg vat cask butt pipe tun firkin hogshead

Idioms

have someone over a barrel

(عامیانه) تحت انقیاد درآوردن، زیر نفوذ خود آوردن

scrape the bottom of the barrel

(عامیانه) به ته دیگ رسیدن، دچار کمبود شدن

ارجاع به لغت barrel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barrel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barrel

لغات نزدیک barrel

پیشنهاد بهبود معانی