گذشتهی ساده:
barrelledشکل سوم:
barrelledسومشخص مفرد:
barrelsوجه وصفی حال:
barrellingشکل جمع:
barrelsبشکه، خمره چوبی، چلیک، لوله تفنگ، در خمره ریختن، در بشکه کردن، با سرعت زیاد حرکت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a wine barrel
بشکهی شراب
the price of a barrel of crude oil
قیمت یک بشکه نفت خام
the barrel of a windlass
استوانهی چرخ چاه (برقی)
the barrel of a gun
لولهی تفنگ (یا هفتتیر و توپ و غیره)
double-barreled
دو لول
We had a barrel of fun.
به ما یک عالمه خوش گذشت.
He jumped on the motorcycle and barreled past the guard.
پرید روی موتورسیکلت و مثل تیر از جلو نگهبان رد شد.
(عامیانه) تحت انقیاد درآوردن، زیر نفوذ خود آوردن
scrape the bottom of the barrel
(عامیانه) به ته دیگ رسیدن، دچار کمبود شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «barrel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barrel