امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pipe

paɪp paɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    piped
  • شکل سوم:

    piped
  • سوم‌شخص مفرد:

    pipes
  • وجه وصفی حال:

    piping
  • شکل جمع:

    pipes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
لوله حمل مواد نفتی، لوله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Gas is distributed by pipe as well as in cylinders.
- گاز را با لوله و همچنین در سیلندر توزیع می‌کنند.
- a water pipe
- لوله‌ی آب
- a concrete pipe
- لوله‌ی بتونی
- a plastic pipe
- لوله‌ی پلاستیکی
- to lay pipes
- لوله‌کشی کردن
noun countable
پیپ، چپق
- He smokes a pipe.
- او چپق (پیپ) می‌کشد.
noun countable
(موسیقی) نی، نای، فلوت، نی زنی
- hear the pipe's tale
- بشنو از نی چون حکایت می‌کند
- They piped and danced all night.
- تمام شب نی لبک زدند و رقصیدند.
verb - intransitive
نی زدن، فلوت زدن
verb - intransitive
با صدای تیز و زیر حرف زدن
verb - intransitive
صفیر زدن
verb - transitive
لوله‌کشی کردن
- Oil is piped from well to port.
- نفت را از چاه تا بندر با لوله انتقال می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pipe

  1. noun passage, tube
    Synonyms:
    aqueduct canal channel conduit conveyer duct hose line main pipeline sewer spout trough vent vessel
  1. verb conduct through tube, passage
    Synonyms:
    bring in carry channel convey funnel siphon supply traject transmit
  1. verb make a sound; peep
    Synonyms:
    blubber boohoo cheep cry play say shout sing sob sound speak talk toot trill tweet twitter wail warble weep whistle

Phrasal verbs

  • pipe down

    ساکت شدن، آرام شدن

  • pipe in

    (با دستگاه الکترونیکی موسیقی و صدا را در تمام خانه) پراکندن، آوا رسانی کران

Idioms

ارجاع به لغت pipe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pipe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pipe

لغات نزدیک pipe

پیشنهاد بهبود معانی