امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shout

ʃaʊt ʃaʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shouted
  • شکل سوم:

    shouted
  • سوم‌شخص مفرد:

    shouts
  • وجه وصفی حال:

    shouting
  • شکل جمع:

    shouts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive A2
فریاد زدن، جیغ زدن، داد زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- why do you shout, do you think I am deaf!
- چرا داد می‌زنی، خیال می‌کنی کرم!
- Jaffar shouted for help.
- جعفر فریاد کشید و کمک خواست.
- Some people shout instead of talking.
- برخی از مردم به‌جای حرف‌زدن داد می‌زنند.
- He shouted so much that he became hoarse.
- از بس داد زد، صدایش گرفت.
noun countable
فریاد، داد، جیغ، فغان
- His shout woke me up.
- فریاد او مرا از خواب بیدار کرد.
- the expectation's shout of joy
- فریاد شادی تماشاچیان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shout

  1. noun loud outcry
    Synonyms:
    bark bawl bellow call cheer clamor cry howl hue roar salvo scream screech shriek squall squawk tumult vociferation whoop yammer yap yawp yell
    Antonyms:
    whimper
  1. verb cry out loudly
    Synonyms:
    bawl bay bellow call out cheer clamor exclaim holler raise voice roar scream screech shriek squall squawk vociferate whoop yammer yap yawp yell
    Antonyms:
    whimper

Phrasal verbs

  • shout down

    (با داد و فریاد کسی را) خاموش کردن، صدای کسی را خفه کردن، بلندتر داد زدن

ارجاع به لغت shout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shout

لغات نزدیک shout

پیشنهاد بهبود معانی