Bawl

bɒːl bɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bawled
  • شکل سوم:

    bawled
  • سوم شخص مفرد:

    bawls
  • وجه وصفی حال:

    bawling
  • شکل جمع:

    bawls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive
    داد زدن، فریاد زدن، گریه (با صدای بلند)
    • - The baby is bawling.
    • - کودک دارد گریه و فریاد می‌کند.
    • - He bawled down the telephone at me.
    • - پشت تلفن بر من نعره کشید.
    • - He bawled me out for being late.
    • - به خاطر دیر کردن سرم داد زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bawl

  1. verb yell
    Synonyms: bark, bellow, bluster, call, cheer, clamor, holler, howl, roar, rout, scream, screech, shout, shriek, vociferate
  2. verb cry
    Synonyms: blubber, boohoo, howl, shed tears, sob, squall, wail, weep, yowl

Phrasal verbs

  • bawl out

    1- (با فریاد) صدا زدن، بانگ زدن 2- (عامیانه) با خشم خرده‌گیری کردن، سرزنش شدید کردن

ارجاع به لغت bawl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bawl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bawl

لغات نزدیک bawl

پیشنهاد بهبود معانی