گذشتهی ساده:
criedشکل سوم:
criedسومشخص مفرد:
criesوجه وصفی حال:
cryingشکل جمع:
criesفریاد زدن، داد زدن، گریه کردن، صدا کردن، فریاد، گریه، خروش، بانگ، بانگ زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a cry for help
فریاد کمک
a cry of rage and pain
فریادی حاکی از خشم و درد
Don't cry, you'll wake up the baby!
داد نزن! بچه را بیدار میکنی!
He cried, "come back!"
او فریاد زد: «برگرد!»
A good cry made her feel better.
یک گریهی حسابی حال او را جا آورد.
the crying of a bereaved mother
گریهی مادر داغدیده
He cried over the corpse of his father.
او بر جسد پدرش گریست.
to cry oneself to sleep
گریستن و به خواب رفتن
problems crying for solutions
مسائلی که حل آنها بسیار ضروری است
There is a crying need for new and determined leadership.
نیاز مبرمی به رهبری جدید و راسخ وجود دارد.
The appearance of the lion set the monkeys crying.
آشکار شدن شیر، میمونها را به سر و صدا درآورد.
a bird's cry
بانگ پرنده
the cry of the wild
نعرهی وحوش
to cry for mercy
تقاضای بخشش و گذشت کردن
Fruit venders were crying their wares.
میوهفروشان کالای خود را جار میزدند.
A voice crying in the wilderness ...
صدایی که در بیابان اعلام میکرد ...
I could hear their cry of "God is great."
بانگ الله اکبر آنها را میشنیدم.
"Death to the traitor" was their cry.
«مرگ بر خائن» شعار آنان بود.
To be in the tradition is now the cry.
امروزه سنتی بودن رسم است.
People cried out against his cruelties.
مردم بیدادگریهای او را سخت مورد اعتراض قرار دادند.
workers who are crying out for employment
کارگرانی که با اصرار خواهان کار هستند
The hounds followed the rabbit in full cry.
سگهای تازی با سرو صدا و اشتیاق خرگوش را تعقیب میکردند.
دست کم گرفتن، کوچک شمردن، خوار شمردن
لغو کردن، زیر قول خود زدن، جا زدن، حرف خود را پس گرفتن
1- فریاد برآوردن، داد زدن 2- (با صدای بلند یا به طور آشکار) شکوه کردن، اعتراض کردن
به شدت نیاز داشتن، سخت خواستن
نزد عموم ارج و منزلت یافتن، ستودن، زیاد تعریف کردن
1- مسافت زیاد، راه دور 2- کاملاً متفاوت
(عامیانه) آه و ناله کردن، سوخته کنی کردن
از ته دل گریستن، از دیده خون باریدن
(بیشتر در مورد سگ شکاری) در تعقیب شکار، با اشتیاق دنبال کسی یا چیزی (رفتن)
زمین تا آسمان فرق داشتن، بسیار متفاوت بودن
غصهی گذشته و فرصتهای ازدسترفته را خوردن، بیهوده زاریدن، غصهی الکی خوردن، حسرت گذشته را خوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cry