فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Coo

kuː kuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive adverb interjection
    صدای کبوتر و قمری، بغ‌بغو کردن، با صدای نرم و عاشقانه سخن گفتن، آهسته با زمزمه ادا کردن
    • - the cooing of doves
    • - بغ‌بغوی کبوتران
    • - a dove's distant coo
    • - صدای بغ‌بغوی کبوتر از دور
    • - The mother was rocking back and forth on the chair and cooing endearments to her child.
    • - مادر روی صندلی به عقب و جلو تاب می‌خورد و به آرامی قربان صدقه‌ی کودک خود می‌رفت.
    • - Lovers were billing and cooing on the bench.
    • - عشاق روی نیمکت حرف‌های عاشقانه می‌زدند.
    • - Coo, it's raining again!
    • - عجب، دوباره باران می‌آید!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد coo

  1. verb
    Synonyms: murmur, sound, utter, woo

ارجاع به لغت coo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coo

لغات نزدیک coo

پیشنهاد بهبود معانی