فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coo

kuː kuː

توضیحات:

COO در معنای دوم مخفف عبارت Chief Operating Officer است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb interjection

صدای کبوتر و قمری، بغ‌بغو کردن، با صدای نرم و عاشقانه سخن گفتن، آهسته با زمزمه ادا کردن

the cooing of doves

بغ‌بغوی کبوتران

a dove's distant coo

صدای بغ‌بغوی کبوتر از دور

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The mother was rocking back and forth on the chair and cooing endearments to her child.

مادر روی صندلی به عقب و جلو تاب می‌خورد و به آرامی قربان‌صدقه‌ی کودک خود می‌رفت.

Lovers were billing and cooing on the bench.

عشاق روی نیمکت حرف‌های عاشقانه می‌زدند.

Coo, it's raining again!

عجب، دوباره باران می‌آید!

noun countable

کسب‌وکار (COO) مدیر ارشد عملیات، مدیر عملیات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The COO emphasized the importance of teamwork in his speech.

مدیر ارشد عملیات در سخنرانی خود بر اهمیت کار گروهی تاکید کرد.

The COO will present the quarterly results to the board tomorrow.

مدیر عملیات فردا نتایج فصلی را به هیئت‌مدیره ارائه خواهد کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The COO outlined the company's new strategic plan in the meeting.

مدیر ارشد عملیات در این جلسه برنامه‌ی راهبردی جدید شرکت را تشریح کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coo

  1. verb
    Synonyms:
    utter sound murmur woo
  1. noun the manager in an organization who is responsible for how the whole organization is run
    Synonyms:
    chief operating officer

ارجاع به لغت coo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coo

لغات نزدیک coo

پیشنهاد بهبود معانی