COO در معنای دوم مخفف عبارت Chief Operating Officer است.
صدای کبوتر و قمری، بغبغو کردن، با صدای نرم و عاشقانه سخن گفتن، آهسته با زمزمه ادا کردن
the cooing of doves
بغبغوی کبوتران
a dove's distant coo
صدای بغبغوی کبوتر از دور
The mother was rocking back and forth on the chair and cooing endearments to her child.
مادر روی صندلی به عقب و جلو تاب میخورد و به آرامی قربانصدقهی کودک خود میرفت.
Lovers were billing and cooing on the bench.
عشاق روی نیمکت حرفهای عاشقانه میزدند.
Coo, it's raining again!
عجب، دوباره باران میآید!
کسبوکار (COO) مدیر ارشد عملیات، مدیر عملیات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The COO emphasized the importance of teamwork in his speech.
مدیر ارشد عملیات در سخنرانی خود بر اهمیت کار گروهی تاکید کرد.
The COO will present the quarterly results to the board tomorrow.
مدیر عملیات فردا نتایج فصلی را به هیئتمدیره ارائه خواهد کرد.
The COO outlined the company's new strategic plan in the meeting.
مدیر ارشد عملیات در این جلسه برنامهی راهبردی جدید شرکت را تشریح کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coo