با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Coo

kuː kuː
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

COO در معنای دوم مخفف عبارت Chief Operating Officer است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb interjection
صدای کبوتر و قمری، بغ‌بغو کردن، با صدای نرم و عاشقانه سخن گفتن، آهسته با زمزمه ادا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the cooing of doves
- بغ‌بغوی کبوتران
- a dove's distant coo
- صدای بغ‌بغوی کبوتر از دور
- The mother was rocking back and forth on the chair and cooing endearments to her child.
- مادر روی صندلی به عقب و جلو تاب می‌خورد و به آرامی قربان‌صدقه‌ی کودک خود می‌رفت.
- Lovers were billing and cooing on the bench.
- عشاق روی نیمکت حرف‌های عاشقانه می‌زدند.
- Coo, it's raining again!
- عجب، دوباره باران می‌آید!
noun countable
کسب‌وکار (COO) مدیر ارشد عملیات، مدیر عملیات
- The COO emphasized the importance of teamwork in his speech.
- مدیر ارشد عملیات در سخنرانی خود بر اهمیت کار گروهی تاکید کرد.
- The COO will present the quarterly results to the board tomorrow.
- مدیر عملیات فردا نتایج فصلی را به هیئت‌مدیره ارائه خواهد کرد.
- The COO outlined the company's new strategic plan in the meeting.
- مدیر ارشد عملیات در این جلسه برنامه‌ی راهبردی جدید شرکت را تشریح کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coo

  1. verb
    Synonyms: murmur, sound, utter, woo
  2. noun the manager in an organization who is responsible for how the whole organization is run
    Synonyms: chief operating officer

ارجاع به لغت coo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coo

لغات نزدیک coo

پیشنهاد بهبود معانی