فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کمک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

حمایت، یاری

فونتیک فارسی

komak
اسم

help, aid, relief, assistance, auxiliary, contribution, mate, succor, agency, backing, lift, helpfulness, boost, aegis, sustenance, assist, backup, support, favor, accommodation, crutch, cooperation, instrumentality, grant, handout

مهری دست تنهاست و به کمک نیاز دارد.

Mehri is single-handed and needs help.

کار او از کمک گذشته است.

He is beyond help.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

رسیدن کمک، روحیه‌ی آن‌ها را قوی کرد.

The arrival of help boosted their morale.

دستیار

فونتیک فارسی

komak
اسم

assistant, help, helper, adjutant, acolyte, coadjutor, ancillary, prop, booster, adjunct, helping hand, hand

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

کمک معلم

a teacher's adjunct

این کارگر به دو کمک نیاز دارد.

This worker needs two more helpers.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

کمک داروساز

assistant pharmacist

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کمک

  1. مترادف:
    استعانت اعانت امداد حامی دستگیری عون مدد مساعدت مظاهرت معاضد معاضدت معاون معین مواسات هم‌دستی همراهی یار یاری یاور یاوری

ارجاع به لغت کمک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کمک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کمک

لغات نزدیک کمک

پیشنهاد بهبود معانی