فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کمک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • حمایت، یاری
  • فونتیک فارسی

    komak
  • اسم
    help, aid, relief, assistance, auxiliary, contribution, mate, succor, agency, backing, lift, helpfulness, boost, aegis, sustenance, assist, backup, support, favor, accommodation, crutch, cooperation, instrumentality, grant, handout
    • - مهری دست تنهاست و به کمک نیاز دارد.

    • - Mehri is single-handed and needs help.
    • - کار او از کمک گذشته است.

    • - He is beyond help.
    • - رسیدن کمک، روحیه‌ی آن‌ها را قوی کرد.

    • - The arrival of help boosted their morale.
  • دستیار
  • فونتیک فارسی

    komak
  • اسم
    assistant, help, helper, adjutant, acolyte, coadjutor, ancillary, prop, booster, adjunct, helping hand, hand
    • - کمک معلم

    • - a teacher's adjunct
    • - این کارگر به دو کمک نیاز دارد.

    • - This worker needs two more helpers.
    • - کمک داروساز

    • - assistant pharmacist
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد کمک

ارجاع به لغت کمک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کمک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کمک

لغات نزدیک کمک

پیشنهاد بهبود معانی