assistance, help, succor, aid
assistance
help
succor
aid
به یاری دوستان
with the aid of friends
او در زمان سخت به من یاری داد.
She gave me help during the difficult time.
friendship, amity
friendship
amity
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لاف یاری و برادرخواندگی / در پریشانحالی و درماندگی
boasting about friendship and brotherhood / amidst distraction and distress
یاری تیم کلید موفقیت آنها بود.
The team's amity was the key to their success.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یاری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یاری