آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

همراهی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / hamraahi /

accompaniment, collaboration, coaction, cooperation

accompaniment

collaboration

coaction

cooperation

کمک، مساعدت

صدای او با همراهی پیانو در هم‌آوایی کامل بود.

Her voice blended in harmony with the piano accompaniment.

همراهی آن‌ها باعث موفقیت پروژه شد.

Their cooperation made the project a success.

اسم
فونتیک فارسی / hamraahi /

traveling together, walking together, accompanying, going along together, escorting

traveling together

walking together

accompanying

going along together

escorting

هم‌مسیری، هم‌سفر شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همراهی مهمان‌ها توسط کارکنان مراسم انجام شد.

The escorting of the guests was handled by the event staff.

بدون همراهی خانواده‌اش، احساس تنهایی می‌کرد.

Without the accompanying of his family, he felt lonely.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همراهی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

سوال‌های رایج همراهی

همراهی به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «همراهی» در زبان انگلیسی به companionship، accompaniment یا support ترجمه می‌شود؛ بسته به زمینه و نوع کاربرد، هر یک از این واژه‌ها ممکن است مناسب باشند.

«همراهی» مفهومی است که به حضور، پشتیبانی، و همدلی یک فرد یا گروه در کنار دیگری اشاره دارد. این واژه بار معنایی عمیقی از همکاری، همدلی و حضور فعال در کنار دیگران دارد و در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی، خانوادگی، کاری و حتی معنوی کاربرد گسترده‌ای دارد. همراهی می‌تواند به معنای صرفاً حضور فیزیکی یا به معنای حمایت روانی و عاطفی باشد.

در زندگی روزمره، همراهی نقش بسیار مهمی در ایجاد احساس امنیت و آرامش ایفا می‌کند. برای مثال، همراهی یک دوست یا خانواده در شرایط سخت می‌تواند منبع امید و قوت قلب باشد. در زبان انگلیسی، واژه companionship به رابطه‌ای اشاره دارد که دو یا چند نفر را به واسطه حضور، دوستی و حمایت به هم پیوند می‌دهد. این نوع همراهی می‌تواند در خانواده، دوستی‌ها یا روابط کاری شکل گیرد.

در زمینه‌های هنری و موسیقی، «همراهی» به معنای نواختن یا اجرای هم‌زمان با یک نفر دیگر است؛ مثلاً همراهی نوازنده پیانو با خواننده در یک کنسرت. در اینجا، واژه‌ی accompaniment به‌کار می‌رود که به معنای پشتیبانی یا هم‌نوازی است. این نوع همراهی نشان‌دهنده هماهنگی و تعامل میان اعضای یک گروه یا تیم است.

از منظر روانشناسی و اجتماعی، همراهی به معنای حمایت عاطفی و روانی نیز هست. همراهی در اینجا می‌تواند به صورت گوش دادن فعال، همدردی و کمک به فرد در عبور از مشکلات بیان شود. واژه‌ی support در این زمینه بسیار متداول است و مفهوم کمک و تقویت را به همراه دارد. این نوع همراهی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا به سلامت روانی و احساس تعلق افراد کمک می‌کند.

همراهی نه تنها یک عمل اجتماعی بلکه یک نیاز انسانی است که باعث ایجاد پیوندهای قوی‌تر، افزایش اعتماد و تقویت روابط می‌شود. در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف، ارزش همراهی و بودن در کنار یکدیگر به عنوان یکی از ارکان اصلی زندگی جمعی شناخته می‌شود. این مفهوم در زبان انگلیسی نیز با معادل‌های مختلف خود، بسته به نوع رابطه و زمینه‌ی کاربرد، به دقت منتقل می‌شود.

ارجاع به لغت همراهی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همراهی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همراهی

لغات نزدیک همراهی

پیشنهاد بهبود معانی