زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

معاون به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / mo'aaven /

second in command, deputy, assistant, right-hand man, surrogate, lieutenant, assistant director, adjutant, aid, aide, vice-

second in command

deputy

assistant

right-hand man

surrogate

lieutenant

assistant director

adjutant

aid

aide

vice-

نایب، مباشر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

معاونم کمکم کرد برنامه‌ی هفتگی‌ام را سازماندهی کنم.

My assistant helped me organize my schedule for the week.

معاون وزیر

assistant to the minister

نمونه‌جمله‌های بیشتر

معاون نخست‌وزیر

a deputy prime minister

معاون معتمد

a reliable assistant

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معاون

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

سوال‌های رایج معاون

معاون به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «معاون» در زبان انگلیسی به assistant یا deputy ترجمه می‌شود، که انتخاب کلمه بستگی به زمینه و نوع نقش دارد.

معاون به فردی گفته می‌شود که در یک سازمان، اداره یا نهاد، مسئولیت کمک به مدیر یا فرد اصلی را بر عهده دارد و در غیاب یا به دستور او، امور مربوطه را پیگیری و مدیریت می‌کند. نقش معاون، نقش پشتیبانی و تسهیل‌کننده است که با انجام وظایف محوله، به پیشبرد اهداف سازمان کمک می‌کند و بار کاری مدیر اصلی را کاهش می‌دهد. این موقعیت معمولاً شامل سطحی از مسئولیت و اختیار است که بسته به ساختار سازمان می‌تواند متغیر باشد.

در سازمان‌ها و نهادهای مختلف، معاونان ممکن است در حوزه‌های گوناگونی فعالیت کنند؛ مانند معاون اداری، معاون مالی، معاون اجرایی یا معاون آموزشی. هر کدام از این معاونت‌ها وظایف تخصصی و حوزه کاری خاص خود را دارند که بر اساس نیازهای سازمان تعریف می‌شود. وجود معاون باعث افزایش کارایی، تسهیل تصمیم‌گیری‌ها و بهبود هماهنگی میان بخش‌های مختلف می‌شود.

از منظر مدیریتی، معاون به عنوان یکی از ارکان کلیدی در ساختار سازمانی شناخته می‌شود که علاوه بر کمک به مدیر، در تصمیم‌گیری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و اجرای سیاست‌ها نقش موثری دارد. همچنین، معاون می‌تواند به عنوان جانشین مدیر در مواقع ضروری عمل کند و مسئولیت حفظ روند فعالیت‌ها را بر عهده گیرد.

در فرهنگ کاری و حرفه‌ای، نقش معاون مستلزم توانمندی‌هایی مانند مهارت‌های ارتباطی، سازماندهی، رهبری و مدیریت زمان است. معاون باید بتواند به خوبی با تیم‌ها و مدیران ارتباط برقرار کرده و به عنوان پلی میان مدیر و سایر اعضای سازمان عمل کند. این موقعیت همچنین فرصتی برای کسب تجربه‌های مدیریتی و رشد حرفه‌ای به شمار می‌آید.

«معاون» نمایانگر نقشی حمایتی و مدیریتی است که در سازمان‌ها به منظور افزایش اثربخشی و بهره‌وری فعالیت می‌کند. این واژه نشان‌دهنده اهمیت همکاری، تقسیم وظایف و مسئولیت‌پذیری در ساختارهای سازمانی است که به تحقق اهداف کلان کمک می‌نماید.

ارجاع به لغت معاون

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معاون» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/معاون

لغات نزدیک معاون

پیشنهاد بهبود معانی