آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ تیر ۱۴۰۴

    Sorrow

    ˈsɑːroʊ / / ˈsɔː- ˈsɒrəʊ

    گذشته‌ی ساده:

    sorrowed

    شکل سوم:

    sorrowed

    سوم‌شخص مفرد:

    sorrows

    وجه وصفی حال:

    sorrowing

    شکل جمع:

    sorrows

    معنی sorrow | جمله با sorrow

    noun countable uncountable formal C2

    سوگ، غم، اندوه، غصه، حزن، ناراحتی

    The mother's sorrow made us all sad.

    غم آن مادر همه‌ی ما را محزون کرد.

    The son's misdeeds became his father's sorrow.

    اعمال بد پسر مایه‌ی غصه‌ی پدرش شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He expressed sorrow for the wrong he had done.

    به‌خاطر کار بدی که کرده بود اظهار تأسف کرد.

    She has had many sorrows in her life.

    در زندگی با بلایای زیادی روبه‌رو بوده است.

    you who are unmoved by others' sorrows ...

    تو کز محنت دیگران بی‌غمی...

    the sorrows of young Werther

    غصه‌های ورتر جوان

    sorrow at the loss of a dear friend

    اندوه درگذشت یک دوست عزیز

    verb - intransitive formal

    ناراحت بودن، غمگین بودن، اندوهگین بودن، غصه خوردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    She sorrowed deeply but tried to remain strong for her children.

    او عمیقاً اندوهگین بود اما سعی می‌کرد برای فرزندانش قوی بماند.

    He still sorrows for the friends he lost in the accident.

    او هنوز برای دوستانی که در آن تصادف از دست داد، غصه می‌خورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She sorrowed over her child's death.

    به‌دلیل مرگ فرزندش گریه و زاری می‌کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sorrow

    1. noun extreme upset, grief
      Synonyms:
      pain sadness suffering trouble unhappiness distress misery grief woe affliction anguish agony depression dejection hardship heartache heartbreak misfortune trial tribulation worry remorse regret care blues mourning lamenting weeping rue reprentance blow bad news catastrophe wretchedness dolor grieving rain big trouble
      Antonyms:
      happiness joy relief
    1. verb be very upset, grieved
      Synonyms:
      grieve mourn lament regret bemoan deplore be sad weep sob agonize moan cry a river carry on take on bewail groan sing the blues eat heart out hang crepe
      Antonyms:
      be happy delight be joyful relieve

    سوال‌های رایج sorrow

    گذشته‌ی ساده sorrow چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sorrow در زبان انگلیسی sorrowed است.

    شکل سوم sorrow چی میشه؟

    شکل سوم sorrow در زبان انگلیسی sorrowed است.

    شکل جمع sorrow چی میشه؟

    شکل جمع sorrow در زبان انگلیسی sorrows است.

    وجه وصفی حال sorrow چی میشه؟

    وجه وصفی حال sorrow در زبان انگلیسی sorrowing است.

    سوم‌شخص مفرد sorrow چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sorrow در زبان انگلیسی sorrows است.

    ارجاع به لغت sorrow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sorrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sorrow

    لغات نزدیک sorrow

    • - sorrento
    • - sorrily
    • - sorrow
    • - sorrowful
    • - sorry
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.