با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bewail

bɪˈweɪl bɪˈweɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bewailed
  • شکل سوم:

    bewailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    bewails
  • وجه وصفی حال:

    bewailing

معنی و نمونه‌جمله

adverb
سوگواری کردن (برای)، ندبه کردن، زاری کردن (با over یا for )

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He bewailed the ingratitude of his children.
- او از ناسپاسی فرزندانش شکایت داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bewail

  1. verb cry over, lament
    Synonyms: bemoan, deplore, eat heart out, express sorrow, grieve for, moan, mourn, regret, repent, rue, sing the blues, take on, wail, weep over
    Antonyms: be happy, be joyous, exalt, gloat, praise, vaunt

ارجاع به لغت bewail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bewail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bewail

لغات نزدیک bewail

پیشنهاد بهبود معانی