گذشتهی ساده:
bewailedشکل سوم:
bewailedسومشخص مفرد:
bewailsوجه وصفی حال:
bewailingسوگواری کردن (برای)، ندبه کردن، زاری کردن (با over یا for )
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He bewailed the ingratitude of his children.
او از ناسپاسی فرزندانش شکایت داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bewail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bewail