فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bewail

bɪˈweɪl bɪˈweɪl

گذشته‌ی ساده:

bewailed

شکل سوم:

bewailed

سوم‌شخص مفرد:

bewails

وجه وصفی حال:

bewailing

معنی و نمونه‌جمله

adverb

سوگواری کردن (برای)، ندبه کردن، زاری کردن (با over یا for )

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He bewailed the ingratitude of his children.

او از ناسپاسی فرزندانش شکایت داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bewail

  1. verb cry over, lament
    Synonyms:
    regret mourn bemoan lament deplore rue grieve for weep over moan wail express sorrow eat heart out take on sing the blues
    Antonyms:
    be happy praise be joyous gloat exalt vaunt

ارجاع به لغت bewail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bewail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bewail

لغات نزدیک bewail

پیشنهاد بهبود معانی