گذشتهی ساده:
wailedشکل سوم:
wailedسومشخص مفرد:
wailsوجه وصفی حال:
wailingشکل جمع:
wailsشیون کردن، ناله کردن، ماتم گرفتن، ناله
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a child wailing for her mother
کودکی که برای مادرش گریهوزاری میکند
The wind is wailing in the trees.
باد در میان درختان ناله میکند.
to wail someone's death
در مرگ کسی سوگواری کردن
the wail of an air-raid siren
نالهی آژیر حملهی هوایی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wail