Wail

weɪl weɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wailed
  • شکل سوم:

    wailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    wails
  • وجه وصفی حال:

    wailing
  • شکل جمع:

    wails

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive verb - transitive
شیون کردن، ناله کردن، ماتم گرفتن، ناله link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a child wailing for her mother
- کودکی که برای مادرش گریه‌وزاری می‌کند
- The wind is wailing in the trees.
- باد در میان درختان ناله می‌کند.
- to wail someone's death
- در مرگ کسی سوگواری کردن
- the wail of an air-raid siren
- ناله‌ی آژیر حمله‌ی هوایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wail

  1. verb cry loudly
    Synonyms:
    cry weep whine complain moan sob bawl lament mourn grieve howl bemoan deplore bewail squall keen kick fuss carry on repine bay ululate jowl cry the blues

ارجاع به لغت wail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wail

لغات نزدیک wail

پیشنهاد بهبود معانی