گذشتهی ساده:
complainedشکل سوم:
complainedسومشخص مفرد:
complainsوجه وصفی حال:
complainingشکایت کردن، عیبجویی کردن، ایراد گرفتن، نالیدن، گله کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He complained to me about the noise.
او دربارهی سروصدا به من شکایت کرد.
She complained that I don't write to her.
گله کرد که به او نامه نمینویسم.
He was complaining of pain in the chest.
او از درد سینه مینالید.
If you are naughty, I'll complain to your father.
اگر شیطانی کنی، پیش پدرت چغلی خواهم کرد.
شکایت کردن، گزارش دادن، اعتراض کردن (رسمی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The neighbors complained against him to the police.
همسایهها از دست او به پلیس شکایت کردند.
Several customers complained to the company about the faulty product.
چندین مشتری در مورد محصول معیوب به شرکت گزارش دادند.
غرغرو، همیشه شاکی، ایرادگیر همیشگی
به شدت شکایت کردن، با تلخی گله کردن
شکایت از درد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «complain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complain