ازخودراضی، ازخودمتشکر، خودخشنود، خودپسند، مغرور، غره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Success has made him complacent.
موفقیت او را غره کرده است.
A complacent mindset can hinder personal growth and development.
یک طرز تفکر ازخودراضی میتواند مانع رشد و پیشرفت شخصی شود.
سربهراه، حرفشنو، با ادب، خوشرو، مهربان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His complacent smile made everyone feel at ease during the meeting.
لبخند مهربان او در طول جلسه باعث شد همه احساس راحتی کنند.
His complacent nature often resulted in others taking advantage of his willingness to help.
ذات حرفشنوی او اغلب باعث میشد که دیگران از تمایل او به کمک سوءاستفاده کنند.
بیتفاوت، بیتوجه، بیعلاقه
His complacent attitude towards the project worried his teammates.
برخورد بیتوجه او نسبت به پروژه، همتیمیهایش را نگران کرد.
Despite the warnings, he remained complacent about the potential risks.
باوجود هشدارها، او نسبت به خطرات احتمالی بیتفاوت بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «complacent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complacent