همچنین در معنای اول میتوان از complacence به جای complacency استفاده کرد.
بیخیالی، آسودگی خیال، خوشخیالی
Instead of complacency we must try to be even more successful than this.
بهجای بیخیالی، باید بکوشیم از این هم موفقتر باشیم.
His complacency in his job led to missed opportunities for advancement.
خوشخیالی او در شغلش منجر به از دست رفتن فرصتهای پیشرفت شد.
از خود راضی بودن، غرور کاذب، احساس غرور، خوشنودی از خود، خودخوشنودی، خودپسندی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Complacency can hinder personal growth and development.
از خود راضی بودن میتواند مانع رشد و پیشرفت شخصی شود.
Complacency can be a subtle yet dangerous trap to fall into.
غرور کاذب میتواند تلهای فریبآمیز و در عین حال خطرناک برای افتادن در آن باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «complacency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complacency