با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Complacence

kəmˈpleɪsəns kəmˈpleɪsəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( complacency =) خوشنودی از خود، خودخوشنودی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد complacence

  1. noun The feeling you have when you are satisfied with yourself
    Synonyms: complacency, self-complacency, self-satisfaction

ارجاع به لغت complacence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «complacence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/complacence

لغات نزدیک complacence

پیشنهاد بهبود معانی