با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dissatisfied

dɪˈsætəsfaɪd / / dɪsˈsæ- dɪˈsætəsfaɪd / / dɪsˈsæ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more dissatisfied
  • صفت عالی:

    most dissatisfied

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
ناراضی ،ناخوشنود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to be dissatisfied with...
- ناراضی بودن از ...
- Some dissatisfied officers staged a coup d'etat.
- برخی از افسران ناراضی دست به کودتا زدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissatisfied

  1. adjective discontented, unhappy
    Synonyms: annoyed, begrudging, bothered, complaining, crabby, critical, disaffected, disappointed, disgruntled, displeased, ennuied, envious, faultfinding, fed-up, fretful, fretting, frustrated, griping, grudging, grumbling, grumpy, insatiable, irked, jaundiced, jealous, kvetching, malcontent, malcontented, not satisfied, offended, picky, plaintive, put-out, querulous, sniveling, sulky, sullen, unappeased, unassuaged, unfulfilled, ungratified, unsated, unsatisfied, vexed
    Antonyms: contented, fulfilled, gratified, happy, pleased, satisfied

ارجاع به لغت dissatisfied

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissatisfied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissatisfied

لغات نزدیک dissatisfied

پیشنهاد بهبود معانی