فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Grudging

ˈɡrədʒɪŋ ˈɡrʌdʒɪŋ

سوم‌شخص مفرد:

grudges

معنی

adjective adverb

بی‌میل، دریغ دارنده، لج‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grudging

  1. verb bear a grudge; harbor ill feelings
    Synonyms:
    resenting harboring bearing envying complaining begrudging stewing piquing
    Antonyms:
    favoring
  1. adjective petty or reluctant in giving or spending
    Synonyms:
    scrimy

ارجاع به لغت grudging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grudging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grudging

لغات نزدیک grudging

پیشنهاد بهبود معانی