گذشتهی ساده:
complainedشکل سوم:
complainedسومشخص مفرد:
complainsنارضایتی، شکایت، شِکوه
I hear a lot of complaining about the technology.
شکایتهای متعددی دربارهی آن فناوری به گوشم میرسد.
He is driving everyone mad with his constant complaining.
نارضایتی همیشگی او، همه را دیوانه میکند.
ناراضی، شاکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
complaining customers
مشتریان ناراضی
Then he began to speak in a complaining voice.
سپس با لحنی ناراضی، شروع به صحبت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «complaining» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complaining